کد مطلب:154160 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

کوفه در انتظار فرستادگان
پس از آن كه این جمعیت به سوی مدینه حركت كردند از یك طرف شیعیان و كسانیكه با مختار بیعت كرده بودند در اضطراب و نگرانی به سر می بردند كه اگر محمد كار مختار را امضاء نكند چه كنند و چگونه از او كناره بگیرند و بیشتر از همه مختار در نگرانی به سر می برد كه اگر محمد بن حنفیه جواب منفی بدهد نقش او بر آب خواهد شد و روی این جهت در تردید و دودلی به سر می برد اگر قبل از مراجعت ایشان قیام كند لشكریانش قوی دل نخواهند بود بلكه با تردید پیش خواهند رفت و اگر تأخیر بیندازد ممكن است بكلی موضوع منتفی گردد.

ولی خوشبختانه فرستادگان برگشتند و یكسر بخانه مختار رفتند، مختار پرسید: هان چه خبر است كه شما مردم را مشكوك ساختید؟ ایشان پاسخ دادند كه مأمور شده ایم تا ترا كمك كنیم! مختار گفت: الله اكبر، من ابواسحاقم؛ اعلان كنید شیعیان اجتماع كنند [1] .


[1] طبري 607:8 و كامل /483.